جانی شند کید ( Johnnie Shand Kydd )

«زن دلفریب پارتنوپ (Parthenope)، ناموفق در اغوای ادیسه با صدای زیبایش، خود را به درون امواج انداخت. جسد خیس او در کنار ساحل جنوبی ایتالیا پیدا شد، جایی که بعدها شهر ناپل شد. » جانی شند کید به منشا شهری در اساطیر یونان ارجاع می دهد تا عکس خود از ناپل (Naples) را معرفی کند و به افتخار پارتنوپ عنوان «Siren City» را به آن می دهد. او شهر را مانند یک زن در نظر گرفته است : “وقتی درباره ناپل صحبت می کنم، احساس نمی کنم که درباره یک شهر است. ناپل بیشتر شبیه موجودی زنده یا یک انسان است. او مانند یک معشوق فوق العاده زیباست که مشکلات روانی شدیدی دارد. “ نتیجه این تصور شند کید، عکس هایی اسکیزوفرنیک از شهر  است.

ادامه «جانی شند کید ( Johnnie Shand Kydd )»

گرگوری کرودسون ( Gregory Crewdson )

درهای چوبی به کوچه های سنگ فرش شده و صاف باز می شوند. ویرانه های معبدهای گنبدی شکل، نماهای ستون دار و مجسمه دار کلاسیک، همه اشاره به دوران باستان دارند. قدم زدن در خیابان های اطراف رم، هنوز حس قرن ها پیش را دارد. شهر کاملاً تهی از مردم به نظر می رسد. عجیب است، آیا ممکن است آنها به دلیل یک فاجعه فرار کرده باشند. چه چیزی کف زمین را پر از قلوه سنگ و آثار مخروبه می کند؟ بسیاری از این توپوگرافی های شهری ( ویژگی های فیزیکی طبیعی و مصنوعی یک ناحیه ) شبیه و در عین حال عجیب هستند. آن مناظر A. O. Scott ، منتقد فیلم را مجبور کردند بنویسد: “آیا شما این مناظر را می شناسید؟ جایی که روی نقشه یافت می شود اما دانش خاص آن فراتر از مرزهای این رویای خاص نهفته است. » گاه به گاه سرنخ هایی ارائه می شود: نگاه هایی آنی از داربست و نماهای ساختمان که هیچ چیزی در پشت آنها وجود ندارد. در واقع، ما در رم هستیم؛ اما در یک مجموعه فیلم. مجموعه عکاسی «Sanctuary» از هنرمند نیویورکی گرگوری کرودسون ، معابر و گوشه خیابان های استودیوهای افسانه ای Cinecittà (سینما سیتی) را به تصویر می کشد.

ادامه «گرگوری کرودسون ( Gregory Crewdson )»

ماسیمو ویتالی ( Massimo Vitali )

ماسیمو ویتالی، عکاس ایتالیایی متولد کامو ، به دلیل تصاویر نمادینش از جمعیت های دراز کشیده در زیر نور آفتاب سواحل سرتاسر اروپا، معروف است. او تقریباً همیشه به یک شیوه قابل تشخیص کار می کند: تصاویری بیش از حد پر نور، سفید شده، با طیف رنگ های آبنباتی. ویتالی از یک دوربین چوبی قدیمی دهه 1950 استفاده می کند – یک دراردورف (Deardorff) قطع بزرگ 11×14-که تصاویر بزرگی با جزئیات استثنایی تولید می کند. دوربین به همراه لنز واید روی سه پایه متصل شده و بالای سکوهای سفارشی 20 تا 30 فوتی قرار می گیرد تا چشم اندازهای وسیع را از منظری مرتفع ثبت کند. ویتالی آنقدر آنجا وقت می گذراند تا مردم فراموش کنند که او آنجاست؛ او این روند را «بازی انتظار (waiting game)” توصیف می کند.

ادامه «ماسیمو ویتالی ( Massimo Vitali )»

یک وبسایت یا وبلاگ در WordPress.com بسازید

بالا ↑