یا چطور می شود یک کار را مدام تکرار کرد اما هیچ وقت عادی نشود؟
پرداختن به هر موضوعی می تواند باعث عادی سازی آن شود اما » ایده پرداختن » به موضوع می تواند عادی سازی را کم رنگ کرده و تاثیر گذاری آن را از بین نبرد. انتشار عکس ها و فیلم های زیادی از موضوع خودکشی، از موضوع جنگ و قحطی، مرگ جوانان سوخت بر ، مرگ جوانا کولبر . . . توانسته اند باعث عادی سازی این موضوعات شوند.
آلبرکامو در رمان طاعون توانسته بود با پرداختی متفاوت، ذهنیت اولیه ای که با به گوش رسیدن عنوان طاعون به عنوان بیماری برای ما تداعی می شود را به موضوعات کلان دیگری در جامعه ربط دهد و طاعون را از پوسته خود خارج و بسط دهد، که باعث شد نه تنها طاعون امری عادی تلقی نشود، بله باعث شد، دید ما نسبت به طاعون های دیگر در سطح جامعه باز شود.
به موضوعاتی مانند کودک همسری، حقوق زنان، حجاب و . . . فکر می کنم که در حال عادی سازی و هیچ پرداخت متفاوتی نه در تئاترها و نه در عکس ها و فیلم ها نمی بینم .
البته نه تنها «شر» بلکه «خیر» هم می تواند عادی شود، حتی مدرسه سازی، عشق، عکس گرفتن، جلسات بی حاصل شوراها و . . . اگر ما نتوانیم پرداخت خودمان به آنها را تغییر دهیم.
با عادی شدن زندگی ، احتمال افسردگی و ناامیدی و کاهش خوشحالی روبرو خواهیم شد.
برای ازبین نرفتن معنا در زندگی، باید به روش های مختلف پرداخت به هر مسئله را در زندگی فکر کنیم.
می شود گفت در برخورد با یک مسئله تکراری، حرفه ای تر عمل کنیم.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟