امروز در گفتگویی که توسط بچه های پنیر با دوست خوبم بصیر حسین بر ترتیب داده شده بود حضور داشتم، گفتگو درباب اصالت اثر هنری بود . وقتی در باب اصالت اثر هنری صحبت می شود ما با موضوعاتی در اطراف آن هم دست به گریبان می شویم مثل اقتباسی بودن آن ، الهام گرفته شده از فلان اثر ، همچنین موضوعات دو وجهی اصل و بدل بودن اثر.
آیا اثر هنرمندی که الهام یا اقتباس شده باشد، هنوز اصل است؟ که البته مطمئنا حرف جدیدی برای گفتن دارد ولی آیا اصیل است؟ چون دسته یک نیست، آیا اصیل است ؟
همچنین با موضوعاتی مثل : اصالت مطلق ، اصالت نسبی و اقتباس سروکار داریم.
هر اثر هنری تقریبا از سه وجه قابل برسی است: تکنیک – متریال (ماده) – ایده (محتوا).
آثاری هم هستند که تکنیک آنها مذاکره و گفتگو است ! (کریستو ولادیمیرف یاواچف و همسرش، ژان کلود دنات د گویلبون، زوج هنرمندی که طاق نصرت را بستهبندی کردند)
چه چیزی استحقاق و یا کیفیت دیده شدن دارد و یا ندارد ؟
اگر می گوییم تاریخ تعیین می کند کدام اثر هنری است و کدام نه، پس آثار معاصر چی ؟
به نظرم در بحث اصالت باید چارچوبی را مشخص کنیم؛
باید تعریف اصالت از منظر فیلسوفان مختلف را در دست داشته باشیم تا بتوانیم حداقل در چارچوبی که به نظر ما نزدیک تر است صحبت کنیم و یا بتوانیم چارچوب خودمان را اگر قبلا شکل داده نشده است شکل بدهیم ، که لازم است مقالات فیلسوفان در این زمینه ترجمه و بارگذاری شوند، حالا در قالب کتاب یا هرچیز دیگری.
در ضمن باید تعریفی هم از هنر و اثر هنری در دست داشته باشیم که درباره آن صحبت کنیم، آیا یک بشقاب غذا خوری اثری هنری است؟ بدون این پیش فرض ها بحث در این باره فقط گسترده و گنگ می شود، حداقل اگر این چارچوب ها به صورت نسبی مشخص شوند، می توان در هر چارچوبی به گفتگوهایی بهتر پرداخت، البته کیست که مشخص کند بهتر یا بدتر چیست ؟ پس بگذارید این گونه بنویسم که حداقل کنش ما نسبت به مسئله پر جنب و جوش تر خواهد بود.
عارف خدابنده – ۲۰ مهر ۱۴۰۰
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟