درهای چوبی به کوچه های سنگ فرش شده و صاف باز می شوند. ویرانه های معبدهای گنبدی شکل، نماهای ستون دار و مجسمه دار کلاسیک، همه اشاره به دوران باستان دارند. قدم زدن در خیابان های اطراف رم، هنوز حس قرن ها پیش را دارد. شهر کاملاً تهی از مردم به نظر می رسد. عجیب است، آیا ممکن است آنها به دلیل یک فاجعه فرار کرده باشند. چه چیزی کف زمین را پر از قلوه سنگ و آثار مخروبه می کند؟ بسیاری از این توپوگرافی های شهری ( ویژگی های فیزیکی طبیعی و مصنوعی یک ناحیه ) شبیه و در عین حال عجیب هستند. آن مناظر A. O. Scott ، منتقد فیلم را مجبور کردند بنویسد: “آیا شما این مناظر را می شناسید؟ جایی که روی نقشه یافت می شود اما دانش خاص آن فراتر از مرزهای این رویای خاص نهفته است. » گاه به گاه سرنخ هایی ارائه می شود: نگاه هایی آنی از داربست و نماهای ساختمان که هیچ چیزی در پشت آنها وجود ندارد. در واقع، ما در رم هستیم؛ اما در یک مجموعه فیلم. مجموعه عکاسی «Sanctuary» از هنرمند نیویورکی گرگوری کرودسون ، معابر و گوشه خیابان های استودیوهای افسانه ای Cinecittà (سینما سیتی) را به تصویر می کشد.
Cinecittà دارای تاریخچه ای رنگارنگ است. بنیتو موسولینی (Benito Mussolini) با شعار «Il cinema è l’arma più forte» (سینما قوی ترین سلاح است) آن را تاسیس و در 21 آوریل 1937 افتتاح شد. موسولینی امیدوار بود به همراه لوئیجی فردی (Luigi Freddi)، اولین مدیر استودیو، از استودیو برای ساخت فیلم های تبلیغاتی در جهت خدمت به دولت فاشیستی وقت استفاده کنند. رویاهای آنها کوتاه مدت بود و پس از جنگ، Cinecittà نه تنها از دیکتاتوری ایل دوس (Benito Mussolini = Il Duce ) جان سالم به در برد، بلکه شکوفا هم شد. در دهه 1950 نام تجاری «Hollywood on the Tiber» را به دست آورد، زیرا شهر را به صحنه فیلم هایی از Roman Holiday (1953) و Helen of Troy (1956) تا حماسه Ben-Hur (1959) ویلیام وایلر تبدیل کرد. حتی تولید بسیار بد فیلم Cleopatra (1963) ، که گفته می شود باعث ورشکسته استودیوی آن شده بود، پس از مشکلات؛ بد آب و هوا، بودجه و سلامتی بازیگر زن الیزابت تیلور (Elizabeth Taylor)، از لندن به Cinecittà منتقل شد. به هر حال، این مکان یادآور فضای بسیاری از فیلم های نمادین به کارگردانی فدریکو فلینی (Federico Fellini) ، مانند La Dolce Vita (1960) ، Satyricon (1969) و Casanova (1976) است. Cinecittà در سال 2009، بار دیگر بازگشت بخت را تجربه کرد: این بار از طریق لنز کرودسون معرفی شد، از صحنه بازی تبدیل به سوژه و مرکز بازی شد.
کرودسون به خاطر مجموعه های «Twilight» (2001-2002) و «Beneath the Roses» (2007-2003) شهرت بین المللی دارد، دو مجموعه ای که شاید بیش از هر هنر معاصر دیگری به تقلید از مقیاس و مفهوم سینما نزدیک تر باشند . او با هماهنگ کردن مدیران عکاسی، اپراتورهای دوربین، داربست ها، سر کارگرها، بازیگران، حتی عوامل پخش، مانند یک “ نویسنده کارگردان “ کار می کند تا یک عکس تهیه کند که خودش آن را «فیلم تک فریم (single frame movie)” توصیف می کند. هر تکیه گاه، هر سایه و هر نشانه به طرز ماهرانه ای به عنوان یک ترکیب معنادار ساخته شده که درنهایت یادآور تجربه ای کامل از صفحات بزرگ و تابلوهای رنگارنگ عظیم است. کرودسون به خاطر می آورد: «پس از انجام» Beneath the Roses «، که یک پروژه عظیم و تقریباً حماسی بود، به مدت هفت سال با هشت شرکت تولیدی و صدها نفر درگیر ساخت بودیم، من می دانستم که کاری بسیار متفاوت می خواهم انجام دهم، اما نمی دانستم آن چیست، فقط می دانستم که چیزی بنیادی تر در مقیاس کوچکتر خواهد بود.» دوست وی وس اندرسون (Wes Anderson) در مورد Cinecittà به او گفت؛ برای فیلمبرداری The Life Aquatic with Steve Zissou (2004) در آنجا حضور داشته است. هنگامی که کرودسون از رم دیدن کرد، درخواست یک بازدید خصوصی و فوری را داشت : «وقتی به قسمت عقب رفتم، این یکی از آن لحظاتی بود که بین ما کم پیش می آمد، جایی که من کل پروژه را دیدم.» با این حال، دید او تفاوت زیادی با کارهای قبلی اش ندارد.
«Sanctuary» نشان دهنده حرکت جسورانه ای برای كریودسون است كه فرانسیس هاجسون (Francis Hodgson)، منتقد،به طعنه بیان می کند: «ممكن است چیزهایی از یک تحول اساسی را با نزدیک شدن به بحران میان سالی تشخیص دهید، اما من فکر نمی کنم. به نظرم او ادامه می دهد تا سطح جدیدی از تسلط را نشان دهد . برای شروع، کرودسون قبلاً هرگز خارج از ایالات متحده کار نکرده بود. علاوه بر این، او با یک گروه غیرمعمولی جمع و جور به Cinecittà بازگشت و در یک ماه، کل مجموعه را در زمانی کمتر از آنچه معمولاً به یک تصویر اختصاص می داد، ایجاد کرد. او می گوید: «من تقریبا ضد (عکس) آنچه کار معمولم بود عمل کردم. به طور معمول، من زندگی عادی را می گرفتم و از طریق تولید سینمایی آن را بهتر می کردم. در این مجموعه، من زندگی سینمایی را می گرفتم و سعی می کردم آن را معمولی کنم. من تمام تلاش خود را برای خنثی کردن اهمیت سوژه انجام می دادم. » او برای ارجاع به تاریخ و سنت کار مستند، تصاویر سیاه و سفید را انتخاب کرد. او تصمیم گرفت در آنچه قبلاً وجود داشته دخالت نکند. در واقع، اسکات (Scott) به شوخی می گوید که ظاهراً «پیشنهادات مسئول استودیو برای اصلاح علف های هرز و پاکسازی زباله ها، مودبانه رد شد.» او از استفاده هرگونه نور مصنوعی خودداری و خود را به نور ملایم سحر و غروب محدود کرد.در واقع، وی در طول پروژه، دیدگاه های ذهنی قبلی خود را به نفع دیدگاه های عینی تر کنار گذاشت.
«Sanctuary» نقطه مقابل زیبایی شناسی مجموعه های قبلی او «Twilight» و «Beneath the Roses» است ، با این حال هنوز هم می تواند حسی قانع کننده از درام بدوی و ابهام روایی را منتقل کند. موضوعی که کرودسون در مجموعه های رها شده Cinecittà کشف کرد طبیعتاً سطوح متعددی از واقعیت و مصنوعات، تخیل و فانتزی را ارائه می دهند. او مدعی است: «من قصد داشتم از سکوت ذاتی و جنبه عجیب مجموعه های خالی استفاده کنم.» کرودسون با خونسردی، ویرانه های خالی و نابودی صحنه های زیبای شهر را ارائه می دهد، او این جهان عجیب و غریب و سورئال را به طور کامل ثبت می کند. جالب اینجاست که او برای اولین بار یک دوربین دیجیتال را به جای دوربین فیلمی 8×10 خود انتخاب کرد. او خاطرنشان می کند: «عکسبرداری با دوربین قطع بزرگ نوع خاصی از موقعیت را تعیین می کند، نوع خاصی از یک فاصله را ” با «یک دوربین کوچکتر ، می توانم به درون مکان ها بروم، می توانم نزدیک شوم. » او همچنین چاپ های کوچکتر از حد معمول را انتخاب کرد. این ترکیب حس صمیمیت فرد با سوژه را افزایش می دهد. در نتیجه ، این تصاویر بیش از هر چیز تصوراتی از رویاها را القا می کنند. «یک سوال واقعی – وقتی فیلم جمع می شود و بازیگران و عوامل محل را ترک می کنند ، چه چیزی باقی می ماند؟
– چیزی نمادین تولید می شود. » اسکات (Scott) از بقیه می پرسد: » از دنیایی که رویایش را می بینیم، بعد از بیدار شدن چه چیزی باقی می ماند ؟
– کتاب : اطلس جهانی عکاسی خیابانی
– صفحه : 173 – 170
– نویسنده : جکی هیگنز
– ترجمه : عارف خدابنده
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟